چگونه به کودکان و نوجوانان در تصمیمگیری کمک کنیم؟

نویسنده: روزبه فلاح |
۲۷ شهریور ۱۴۰۴
زمان مطالعه: ۱۲ دقیقه
این مقاله با الهام از نظریات دنیل کانمن درباره «تفکر سریع و کند» نشان میدهد چرا کودکان و نوجوانان بیشتر بر پایه هیجان و فشار همسالان تصمیم میگیرند. همچنین با مرور تستهای شناختی مثل آزمایش مارشملو، راهکارهایی برای والدین و مربیان ارائه میدهد تا با آموزش و تمرین، توانایی تصمیمگیری منطقیتر را در نسل جوان تقویت کنند.
مقدمه
- تصمیمگیری، بیشک یکی از بنیادینترین و حیاتیترین مهارتهای زندگی به شمار میرود. هر انتخاب، هر گزینشی که کودکان و نوجوانان در مسیر بالندگی خود تجربه میکنند – خواه انتخاب یک دوست صمیمی در زمین بازی، خواه نحوه مواجهه با تکالیف دشوار مدرسه، و خواه چگونگی تعامل با پیچیدگیهای روابط خانوادگی – همچون خشتی است که بنای آیندهایشان را شکل میبخشد. با این حال، این فرآیند تصمیمگیری، همواره بر مدار منطق، آگاهی کامل و تحلیل دقیق اطلاعات گردش نمیکند. چه بسا اوقاتی که رفتارهای نوجوانان، بهویژه در کوران شور و هیجان جمعهای دوستانه، چنان غیرمنتظره و دور از انتظار به نظر میرسد که حتی خودشان نیز در خلوت خویش از آن تصمیمات دچار شگفتی میشوند.
- این پدیده از کجا نشأت میگیرد؟ پاسخ در ساختار شگفتانگیز مغز انسان نهفته است؛ دستگاهی پیچیده که برای پردازش اطلاعات از دو سیستم مجزا بهره میبرد: سیستمی که با سرعت و شهود عمل میکند و سیستمی دیگر که متأنی، سنجیده و منطقی است. این تقسیمبندی هوشمندانه، برای نخستین بار به شکلی جامع و گیرا توسط دنیل کانمن، روانشناس برجسته، در اثر ماندگارش «تفکر، سریع و کند» مطرح گردید. در این نوشتار، با رویکردی کاملاً کاربردی و با تکیه بر یافتههای حاصل از آزمونهای معتبر روانشناختی، به کاوش در این مسئله مهم میپردازیم که چگونه میتوانیم به نسل جوان، این سرمایههای ارزشمند جامعه، کمک کنیم تا در گرداب انتخابهای گوناگون زندگی، تصمیماتی خردمندانهتر و آیندهسازتر اتخاذ نمایند.
بخش اول: دو نوع تفکر - سریع و کند
۱. همانگونه که اشاره شد، مبنای نظری این بحث، دیدگاههای دنیل کانمن در خصوص دوگانگی سیستمهای تفکر در مغز انسان است
سیستم ۲ (تفکر کند): در مقابل، سیستم ۲، یک تحلیلگر دقیق و منطقی است که با صرف انرژی و تمرکز آگاهانه وارد عمل میشود. هنگامی که در تلاش برای حل یک مسئلهی پیچیدهی ریاضی هستیم، یا زمانی که مزایا و معایب گزینههای گوناگون را با دقت سبک و سنگین میکنیم، این سیستم است که سکان هدایت ذهن ما را در دست میگیرد. تفکر کند، مستلزم صرف وقت، تلاش ذهنی و توجه متمرکز است. نکتهی حائز اهمیت این است که کودکان و نوجوانان، به دلیل فرآیند تکامل تدریجی و هنوز نهچندان بالغ ناحیهی پیشپیشانی مغز (prefrontal cortex) – که مسئول عملکردهای اجرایی و کنترل شناختی است – به طور طبیعی گرایش بیشتری به تکیه بر سیستم ۱ دارند. این بدان معناست که تصمیمگیریهای آنها اغلب تحت تأثیر احساسات آنی، تکانهها و ارزیابیهای سریع و شهودی صورت میگیرد که گاه میتواند منجر به انتخابهای ناپخته و بدون در نظر گرفتن پیامدهای بلندمدت شود
بخش دوم: تست Hot-Cool - پنجرهای به سوی شناخت نحوه تصمیمگیری
- در عرصهی روانشناسی شناختی، ابزارهای گوناگونی برای سنجش جنبههای مختلف تصمیمگیری و خودکنترلی طراحی شدهاند. یکی از شناختهشدهترین و پرکاربردترین این ابزارها، تست Hot-Cool است. این آزمون، در واقع نسخهای تکاملیافته و دقیقتر از آزمایش کلاسیک و مشهور «مارشملو» (Marshmallow Test) است که دههها پیش توسط والتر میشل ابداع گردید (در مقاله قبلی به صورت مفصل به آن اشاره کردیم). در تست Hot-Cool، به کودکان دو نوع موقعیت فرضی یا واقعی ارائه میشود تا نحوهی واکنش آنها در شرایط متفاوت احساسی و شناختی مورد ارزیابی قرار گیرد:
- حالت «Hot» (داغ): در این وضعیت، یک محرک جذاب و وسوسهانگیز – معمولاً یک خوراکی بسیار دلخواه مانند یک تکه شکلات یا یک پاستیل رنگارنگ – به صورت واقعی و در مقابل چشمان کودک قرار داده میشود. به کودک گفته میشود که اگر بتواند برای مدت زمان معینی (مثلاً 15 دقیقه) در برابر میل به خوردن آن مقاومت کند و صبر پیشه نماید، در ازای آن، جایزهای بزرگتر و مطلوبتر (مثلاً دو عدد از همان خوراکی) دریافت خواهد کرد. این حالت، احساسات و تمایلات فوری کودک را به شدت برانگیخته میکند و توانایی او در به تعویق انداختن لذت را به چالش میکشد.
- حالت «Cool» (سرد): در این نسخه از تست، دیگر خبری از حضور فیزیکی خوراکی نیست. بلکه، همان خوراکی دلخواه، تنها به صورت یک تصویر، یک نقاشی یا یک توصیف کلامی برای کودک ارائه میشود. در این حالت نیز، کودک با همان وعدهی دریافت جایزهی بزرگتر در صورت صبر کردن مواجه است. تفاوت اساسی این است که محرک وسوسهانگیز، دیگر به طور مستقیم احساسات کودک را تحریک نمیکند و او میتواند با تمرکز بیشتری بر جنبههای شناختی و منطقی موقعیت تمرکز نماید.
- مثال : فرض کنید دو گروه از کودکان در تست Hot-Cool شرکت میکنند. به گروه اول یک شیرینی خوشمزه نشان داده میشود و گفته میشود اگر صبر کنند، دو شیرینی دریافت میکنند (حالت داغ). به گروه دوم، فقط تصویری از همان شیرینی نشان داده میشود و همان وعده داده میشود (حالت سرد). نتیجه: پژوهشها نشان میدهد که کودکان در حالت سرد، به طور قابل توجهی بیشتر میتوانند صبر کنند و جایزه بزرگتر را دریافت کنند، زیرا محرک احساسی مستقیم وجود ندارد.
- نتایج حاصل از این تستها، اغلب بسیار گویا و آموزنده هستند. یافتهها نشان میدهند که در حالت سرد، یعنی زمانی که محرک احساسی به صورت غیرمستقیم ارائه میشود، اکثریت کودکان قادرند با موفقیت بیشتری صبر کنند و انتخاب منطقیتری داشته باشند؛ آنها میتوانند پیامدهای بلندمدت (دریافت جایزهی بیشتر) را در نظر بگیرند و از لذت آنی چشمپوشی کنند. اما در حالت داغ – یعنی زمانی که محرک جذاب درست در مقابل آنها قرار دارد و احساساتشان به شدت برانگیخته شده است – مقاومت در برابر وسوسه به مراتب دشوارتر میشود و بسیاری از کودکان نمیتوانند در برابر میل فوری خود پایداری کنند.
- این یافتههای ارزشمند، به روشنی گواهی میدهند که محیط و وضعیتهای احساسی حاکم بر فرد، نقش بسزایی در توانایی او برای تصمیمگیریهای سنجیده و عقلانی ایفا میکنند. هرچه بار احساسی یک موقعیت بیشتر باشد، احتمال غلبهی سیستم ۱ و اتخاذ تصمیمات تکانشی و کوتاهمدت افزایش مییابد.
بخش سوم: نوجوانان، هیجان، و اثر نیرومند گروه همسالان
- در سالهای اخیر، یکی از جنبههای جذاب و در عین حال نگرانکنندهی رفتار نوجوانان که به طور فزایندهای مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است، پدیدهی تأثیر شگرف گروه همسالان بر تصمیمگیریهای آنهاست. به عبارت دیگر، نوجوانان هنگامی که در جمع دوستان و همسالان خود قرار میگیرند، تمایل بیشتری به اتخاذ تصمیمات مخاطرهآمیز و پرخطر نشان میدهند، تصمیماتی که ممکن است در خلوت و به تنهایی از آنها اجتناب کنند.
- در یک مطالعهی مشهور که در دانشگاه Temple به انجام رسید، گروهی از نوجوانان و جوانان در یک بازی رانندگی شبیهسازیشده شرکت کردند. طراحی این بازی به گونهای بود که شرکتکنندگان با موقعیتهای مختلف رانندگی مواجه میشدند و محققان، نحوهی تصمیمگیری آنها در شرایط گوناگون را مورد بررسی قرار میدادند. نتیجهی این پژوهش، بسیار قابل تأمل و در عین حال هشداردهنده بود: هنگامی که نوجوانان به تنهایی و بدون حضور دوستانشان به انجام این بازی میپرداختند، رفتاری به مراتب محتاطانهتر و با ریسک کمتری از خود نشان میدادند. اما به محض اینکه دوستان و همسالان آنها در محیط حضور پیدا میکردند (حتی اگر تعاملی مستقیم با آنها نداشتند)، رفتار رانندگی نوجوانان به طور چشمگیری تغییر میکرد و آنها گرایش بیشتری به انجام حرکات پرخطر و سرعتهای غیرمجاز نشان دادند.
- مثال: یک گروه از نوجوانان را در نظر بگیرید که باید تصمیم بگیرند آیا از یک مسیر لغزنده و خطرناک با دوچرخه عبور کنند یا مسیر امنتری را انتخاب کنند. در یک حالت، آنها به تنهایی تصمیم میگیرند. در حالت دیگر، دوستانشان در کنار آنها هستند و آنها را تشویق به عبور از مسیر لغزنده میکنند که هیجان انگیزتر خواهود بود. مطالعات نشان دادهاند که نوجوانان در حضور دوستانشان احتمال بیشتری دارد که ریسک کنند و مسیر لغزنده را انتخاب نمایند، حتی اگر به تنهایی چنین تصمیمی نگیرند.
- علت این تغییر رفتار چیست؟ پاسخ بار دیگر به نقش سیستم ۱ تفکر بازمیگردد. در موقعیتهای اجتماعی و به ویژه در حضور همسالان، سیستم احساسی مغز نوجوان فعالتر میشود. این سیستم، به دنبال کسب پاداشهای فوری (مانند تحسین و تأیید گروه) و اجتناب از طرد شدن اجتماعی است. به همین دلیل، نوجوانان در این شرایط، بیشتر تحت تأثیر فشارهای اجتماعی و تمایل به همرنگی با گروه قرار میگیرند و ممکن است پیامدهای بلندمدت تصمیمات خود را نادیده بگیرند. این یافته، تأکیدی است قاطع بر این موضوع که فرآیند تصمیمگیری در دوران نوجوانی، به شدت تحت تأثیر بافت اجتماعی و محیط پیرامون قرار دارد و میتواند به سادگی از مسیر منطقی و عقلانی منحرف شود.
بخش چهارم: نقش حیاتی والدین و مربیان – چگونه راهنمایی کنیم؟
۱. حال که با سازوکار دوگانهی تفکر در مغز و تأثیر عوامل احساسی و اجتماعی بر تصمیمگیری کودکان و نوجوانان آشنا شدیم، این سوال اساسی مطرح میشود که والدین، مربیان و سایر افراد بزرگسال چگونه میتوانند نقش سازندهای در تقویت مهارتهای تصمیمگیری صحیح در نسل جوان ایفا کنند؟ با درک این موضوع که کودکان و نوجوانان به طور طبیعی تمایل بیشتری به تصمیمگیریهای سریع و مبتنی بر احساسات دارند، میتوانیم راهبردها و رویکردهای عملی برای تقویت و فعالسازی سیستم ۲ (تفکر کند و منطقی) در آنها ارائه نماییم
۲. بهرهگیری از بازیها و فعالیتهای شناختی: بازیها و فعالیتهای فکری میتوانند ابزاری قدرتمند برای تقویت سیستم ۲ باشند. بازیهایی مانند «کارتهای ویسکانسین» (Wisconsin Card Sorting Test) که نیازمند تغییر استراتژی و انعطافپذیری ذهنی هستند، «بازیهای مدیریت زمان» که برنامهریزی و اولویتبندی را آموزش میدهند، و حتی بازی استراتژیک شطرنج، همگی تمرینهایی ارزشمند برای فعالسازی بخشهای منطقی مغز و تقویت توانایی حل مسئله و تصمیمگیری سنجیده به شمار میروند. ایجاد و تحلیل موقعیتهای شبیهسازیشده: خلق موقعیتهای خیالی و فرضی میتواند به کودکان و نوجوانان کمک کند تا در یک محیط امن و بدون پیامدهای واقعی، با چالشهای تصمیمگیری مواجه شوند و راهکارهای مختلف را امتحان کنند. برای مثال، میتوان سناریوهایی مانند «اگر دوستت از تو خواست که در کلاس تقلب کنی، چه کار میکنی؟» یا «اگر در فضای مجازی با یک فرد غریبه مواجه شدی که اطلاعات شخصی تو را میخواهد، چه واکنشی نشان میدهی؟» را مطرح کرد و از کودک یا نوجوان خواست تا راهحلهای احتمالی خود را ارائه دهد و پیامدهای هر راهحل را مورد بحث و بررسی قرار دهد. مدلسازی رفتار منطقی و سنجیده توسط والدین و مربیان: کودکان و نوجوانان، همواره در حال مشاهده و الگوبرداری از رفتار بزرگسالان پیرامون خود هستند. اگر والدین و مربیان در تصمیمگیریهای روزمره خود مشورت میکنند، جوانب مختلف یک مسئله را با دقت میسنجند و از تصمیمگیریهای عجولانه و تکانشی پرهیز میکنند، در واقع یک الگوی رفتاری قدرتمند و مثبت را به فرزندان و شاگردان خود ارائه میدهند. توضیح دادن فرآیند تصمیمگیریهای خود برای آنها نیز میتواند بسیار آموزنده باشد.
- تقویت مهارتهای تنظیم هیجانات: همانطور که دیدیم، احساسات نقش پررنگی در تصمیمگیریهای بهویژه در شرایط پرفشار ایفا میکنند. آموزش مهارتهایی نظیر شناخت و درک احساسات خود و دیگران، مدیریت و کنترل خشم و اضطراب، و افزایش تابآوری در برابر شکستها و ناکامیها میتواند به کودکان و نوجوانان کمک کند تا در لحظات اوج احساسات، اسیر تصمیمات نسنجیده نشوند و با ذهنی آرامتر و منطقیتر عمل کنند
بخش پنجم: نکات کاربردی برای سنین مختلف
- با توجه به مراحل مختلف رشد شناختی و عاطفی کودکان و نوجوانان، رویکردهای ما در کمک به آنها برای بهبود مهارتهای تصمیمگیری نیز باید متناسب با سن و شرایط آنها تنظیم شود:
- کودکان زیر ۷ سال: در این سنین، تمرکز اصلی باید بر آموزش مفهوم تأخیر در دریافت پاداش باشد. استفاده از بازیهایی که در آنها صبر کردن منجر به دریافت جایزهی بزرگتر میشود (مانند همان آزمایش مارشملو با تغییرات متناسب با سن) میتواند بسیار مؤثر باشد. همچنین، سادهسازی انتخابها و ارائه گزینههای محدود نیز به آنها کمک میکند تا فرآیند تصمیمگیری را بهتر درک کنند.
- کودکان ۷ تا ۱۲ سال: در این دوره، میتوان موقعیتهای فرضی پیچیدهتری را برای بحث و تبادل نظر دربارهی انتخابهای مختلف مطرح کرد. تشویق آنها به فکر کردن دربارهی پیامدهای کوتاهمدت و بلندمدت تصمیماتشان و ارائهی استدلالهای منطقی برای انتخابهایشان اهمیت دارد. همچنین، آموزش مهارتهای حل مسئله به آنها کمک میکند تا در مواجهه با چالشها، به جای واکنشهای تکانشی، به دنبال راهحلهای سنجیده باشند.
- نوجوانان: در این سنین، تمرکز باید بر شناخت عمیقتر پیامدهای تصمیمات، به ویژه در زمینههایی مانند روابط اجتماعی، مصرف مواد، و رفتارهای پرخطر باشد. ایجاد یک فضای امن و بدون قضاوت برای بیان اشتباهات و درس گرفتن از آنها، و همچنین تقویت عزت نفس و اعتماد به نفس آنها میتواند به کاهش تأثیر منفی فشار همسالان و اتخاذ تصمیمات مستقلانهتر و منطقیتر کمک کند
جمعبندی
- تصمیمگیری، یک مهارت اکتسابی است که در طول زندگی و با تجربه و آموزش مداوم، بهبود مییابد. این تصور که توانایی تصمیمگیری صحیح، یک ویژگی ذاتی و غیرقابل تغییر است، تصوری نادرست است. با شناخت دقیق از نحوهی عملکرد مغز و آگاهی از تفاوتهای ظریف بین تفکر سریع و کند، میتوانیم با طراحی مداخلات آموزشی هدفمند و ارائه راهنماییهای مؤثر، به کودکان و نوجوانان کمک کنیم تا گام به گام در مسیر اتخاذ تصمیمات منطقیتر، سنجیدهتر و در نهایت، موفقیتآمیزتر گام بردارند. استفادهی هوشمندانه از ابزارهای شناختی مانند تست Hot-Cool، ایجاد محیطهای آموزشی غنی و تعاملی، و توجه ویژه به نقش و تأثیر گروه همسالان، همگی اجزای حیاتی این فرآیند توانمندسازی هستند.
- در پایان، نباید از این نکته غافل شویم که دنیای درونی کودکان و نوجوانان، سرشار از کشمکشهای شناختی و عاطفی گوناگون است. اگر بتوانیم با دیدی همدلانه و با نگاهی کنجکاوانه به دنیای آنها بنگریم و آنها را نه به عنوان «بزرگسالان کوچک» بلکه به عنوان کاوشگران جوانی در نظر بگیریم که در حال تجربهی پیچیدگیهای زندگی هستند، آنگاه قادر خواهیم بود تا راهنماهایی خردمندتر و مؤثرتر برایشان باشیم و آنها را در این سفر پر فراز و نشیب به سوی بلوغ و استقلال فکری و عملی همراهی کنیم.
فهرست منابع
- کانمن، دنیل. (1392). تفکر، سریع و کند. ترجمهٔ عادل فردوسیپور، بهزاد توکلی و حمیدرضا رفیعی. تهران: نشر در دانش بهمن.
- Mischel, W., Shoda, Y., & Rodriguez, M. L. (1989). Delay of gratification in children. Science, 244(4907), 933-938.
- Casey, B. J., Jones, R. M., Levita, L., Libby, V., Hare, T. A., & Galván, A. (2011). The influence of peers on adolescent decision making. Developmental Cognitive Neuroscience, 1(1), 1-18.
- Diamond, A. (2013). Executive functions. Annual review of psychology, 64, 135-168.
- Goleman, D. (1995). Emotional intelligence: Why it can matter more than IQ. New York: Bantam Books.
- Piaget, J. (1977). The development of thought: Equilibration of cognitive structures. New York: Viking Press.
- Vygotsky, L. S. (1978). Mind in society: The development of higher psychological processes. Cambridge, MA: Harvard University Press.
- سازمان نظام روانشناسی و مشاوره جمهوری اسلامی ایران. (1398). راهنمای فرزندپروری مثبت. تهران: انتشارات سازمان.
- نجفی، محمود. (1395). روانشناسی رشد کودک و نوجوان. تهران: انتشارات ارسباران.
- Santrock, J. W. (2019). Adolescence. McGraw-Hill Education.